جدول جو
جدول جو

معنی زمین گیری - جستجوی لغت در جدول جو

زمین گیری(زَ)
اقعاد. زمانت. (یادداشت بخط مؤلف). حالت زمین گیر. رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تحقیق و بازپرسی از افراد دستگیر شده دربارۀ تعداد و ساز و برگ و نقشه های جنگی دشمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
برجای مانده، کسی که به واسطۀ بیماری و ناتوانی یا پیری نتواند از جا برخیزد
فرهنگ فارسی عمید
(پَ وَ دَ / دِ)
زمین گیرنده. آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد. (فرهنگ فارسی معین). کنایه از چیزی که از جای خود نتواند جنبد... (آنندراج). مبتلا به فالج و بر جای مانده. (ناظم الاطباء). افکار. زمن. حارض. احریض. محرض. حرض. معقد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چون داغ لاله است زمین گیر آه ما
از دل به لب نمیرسد افغان سوخته.
صائب (از آنندراج).
عجب دارم از این بخت زمین گیر
که چون آهم قرین سرفرازیست.
طالب آملی (ایضاً).
- زمین گیر شدن، بر جای مانده و ناتوان شدن از پیری یا جز آن. مبتلا بمرض فالج شدن. از حرکت بازمانده شدن:
زآن آمده در عشق مرا پای بدرد
تا درسر کوی تو زمین گیر شدم.
خاقانی.
روح را جسم گران مانع شبگیر شده ست
جای رحم است به سیلی که زمین گیر شده است.
صائب (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زبون گیری
تصویر زبون گیری
عاجز کشی، عاجز شمردن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمیر گیری
تصویر خمیر گیری
خاز گیری
فرهنگ لغت هوشیار
وساطت: میان گر گیرمت عیبم مکن بیش میان گیری عجب نبود ز درویش. (کاتبی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمین گیر
تصویر زمین گیر
درمانده، ناتوان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبون گیری
تصویر زبون گیری
ضعیف کشی، ضعیف شمردن، خوار دانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زبان گیری
تصویر زبان گیری
آفازی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
لديك أرضٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
Landownership
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
propriété foncière
دیکشنری فارسی به فرانسوی
انسان یا حیوانی که به علت بیماری نتواند از جای خود برخیزد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
בעלות על קרקע
دیکشنری فارسی به عبری
زمین داری، تصرّف زمین
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
زمین داری
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
জমির মালিকানা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
การเป็นเจ้าของที่ดิน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
umiliki wa ardhi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
toprak mülkiyeti
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
토지 소유권
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
土地所有権
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
भूमि स्वामित्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
kepemilikan tanah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
владение землей
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
landbezit
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
propiedad de tierras
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
possesso terriero
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
posse de terra
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
własność ziemska
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
землеволодіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
Landbesitz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از زمین داری
تصویر زمین داری
土地所有权
دیکشنری فارسی به چینی